زیبایی عشق

دوستان عزیز دیگه این وبلاگ کارش تموم شده اگه خواستید با ما در ارتباط باشید به وبلاگwww.juna2.loxblog.com

مراجعه کنید بای.




نوشته شدهشنبه 28 بهمن 1398برچسب:دیگه واقعا خدا نگه دار, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی

خیلی وقته زندگی خوش نمیگذره...فقط...میگذره

.

.

.

بار اخر،من ورق را بادلم بر میزنم!بار دیگر حکم کن!اما بی دل!بادلت،دل حکم کن!

حکم دل:

هر که دل داردبیاندازد وسط!

تاکه ما دل هایمان را رو کنیم!دل که روی دل بیافتاد،عشق حاکم میشود!

پس، به حکم عشق بازی می کنیم!

این دل من!رو بکن حالا دلت را...!

دل نداری!!!؟؟؟

بر بزن اندیشه ات را...حکم لازم،دل سپردن،دل گرفتن هردو لازم!!!

 

 

 

 

دل شکسته




نوشته شدهیک شنبه 8 بهمن 1398برچسب:دل نداری؟؟؟, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی

سلام دوستان،این ادرس جدید وبلاگ اومید وارم به هم سر بزنین

www.juna2.loxblog.com

 

یادتون نره سر بزنین.بای




نوشته شدهسه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:ادرس جدید وبلاگ, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی
   دلم...


دلم یه بارون میخواد که برم زیرش تا کسی اشکامو نبینه

مغرور شدم...

حسود شدم...

یه سنگینی تو گلوم احساس میکنم

از خودم بدم میاد

از خودم متنفرم

شدم مث یه بچه که با مامانش قهره

دلش میخواد بی دلیل گریه کنه و بعد مامانش بیاد بغلش کنه انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده




نوشته شدهسه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:دلم,,,, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی

 

 

 

همیشه از بچگی فکر میکردم یه چیزی تو زندگیم کمه؟

نمیدونستم اون چیزی نیست که من پیداش کنم !

همیشه به انگشتای دستم که نگاه میکردم و میدیم بینشون خالیه واسم سوال بود؟

نمی دونستم که خدا گذاشته با انگشتای کسی که دوسش داری بینشون پر بشه!

همیشه فکر میکردم خدا چرا دخترارو زیبا ولی مارو اینجوری آفریده ؟

اما نمی دونستم که خدا زیبایی رو خواسته در کنار عقل و فهم وشعور قرار بده!و هزاران سوال دیگه؟

اما جواب همشون اینه که خدا عشق رو واسه جواب سوالا توسینه قرار داده!۱!




نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:یه دردو دل کوچولو,,,, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی
   مرگ


 
 

شکسپیر می گوید :

 

 

به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم

 

برای تابوتم می اوری

 

شاخه ای از ان را همین امروز به من هدیه کن...




نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:مرگ, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی

دیددیدمجنون دختری مست و ملنگ

در خیابان با جوانانی مشنگ 

خوب دقت کرد در سیمای او 

دید آن دختر بُود لیلای او

 

با دلی پردرد گفتا این چنین 

حرف ها دارم بیا (پیشم بشین) 

من شنیدم تازگی چت می کنی 

با جوانی اهل تربت می کنی 

نامه های عاشقانه می دهی 

با ایمیل از ( توی) خانه می دهی 

عصرها اطراف میدان ونک 

می پلاسی با جوانان ونک

 

خرمن مو را چرا آتش زدی؟ 

زیر ابرو را چرا آتش زدی؟

 

چشم قیس عامری روشن شده 

دختری چون تو مثال زن شده 

دامن چین چین گلدارت چه شد؟ 

صورت همچون گل ِ نارت چه شد؟

 

ابروی همچو هلالت هم پرید؟

 

دل صاف و زلالت هم پرید؟

 

قلب تو چون آینه شفاف بود

 

کی در آن یک ذرّه ( شین و کاف) بود

 

دیگر آن لیلای سابق نیستی

 

مثل سابق صاف و عاشق نیستی

 

قبلنا عشق تو صاف و ساده بود

 

مهر مجنون در دلت افتاده بود

 

تو مرا بهر خودم می خواستی

 

طعنه ها کی می زدی از کاستی؟

 

زهرماری هم که گویا خورده ای

 

آبروی هرچه دختر برده ای

 

 

رو به مجنون کرد لیلا گفت : هان

 

سورۀ یاسین درِ‌ ِگوشم نخوان

 

تو چه داری تا شوم من چاکرت؟

 

مثل قبلن ها شوم اسپانسرت ؟

 

ریش و پشم تو رسیده روی ناف

 

هستی از عقل و درایت هم معاف

 آن طرف اما جوان و خوشگل است

 

بچه پولدار است گرچه که ول است

 

او سمندی زیر پا دارد ولی

 

تو به زحمت صاحب اسب شـَلی

 

خانه ات دشت و بیابان خداست

 

خانۀ او لااقل آن بالاهاست

 

با چنین اوضاع و احوالت یقین

 

خوشه ات یک می شود ، حالا ببین

 

او ولی با این همه پول و پله

 

خوشۀ سه می شود سویش یله

 

گرچه راحت هست از درک و شعور

 

پول می ریزد به پای من چه جور

 

عشق بی مایه فطیر است ای بشر

 

گرچه باشی همچو یک قرص قمر

 

عاشق بی پول می خواهم چکار

 

هی نگو عشقم ، عزیزم ، زهر مار

 

راست می گویند، تو دیوانه ای

 

با اصول عاشقی بیگانه ای

 

این همه اشعار می گویی که چه؟

 

دربیابان راه می پویی که چه؟

 بازگرد امروز سوی کوه و دشت

 

دورۀ عشاق تاریخی گذشت

 

تازه شیرین هم سر ِ عقل آمده

 

قید فرهاد جـُلمبر! را زده

 

ویس هم داده به رامین این پیام

 

بین ما هرچه که بوده شد تمام

 پس ببین مجنون شده دنیا عوض

 

راه تهرن را نکن هرروزه گز

 اکس پارتی کرده ما را هوشیار

 

گرچه بعدش می شود آدم خمار

 

بی خیال من برو کشکت بساب

 چون مرا هرگز نمی بینی به خواب

 

 

گفت با «جاوید» مجنون این چنین:

 

حال و روز لیلی ما را ببین

 بشکند این «‌ دست شور بی نمک»

 

کرده ما را دختر قرتی اَنک

 

حال که قرتی شده لیلای من

 

نیست دیگر عاشق و شیدای من

 

می روم من هم پی ( کیسی ) دگر

 

تا رود از کله ام عشقش به در

 فکر کرده تحفه ش آورده است

 

یا که قیس عامری یک برده است

 

آی آقای نظامی شد تمام

 قصۀ لیلی و مجنون ، والسلام

 

خط بزن شعری که در کردی زما

 

چون شده لیلای شعرت بی وفا


نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:لیلی ومجنون, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی
   عشق


 

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش

 

عاشقانه

 

هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم

 

عاشقانه


فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد
شيريني نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند

 

عاشقانه

 

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

 

عاشقانه


براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس

 

عاشقانه

 

تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم چون تو پاک هستي مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم

 




نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:عشق, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی

عشق سرمایه ی زندگی است ... به آن وفادار باشیم


کاش می فهمیدی

برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم

برعکس

برای این که میخواهمت ، تنهایم . . .


 


اگه عاشقت نبودم ، پا نمی داد این ترانه

بی خیال بد بیاری ، زنده باد این عاشقانه . . .

 

 

 

من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی

و محکم در آغوشم بگیــری

و شیطنت وار ببوسیم

و من نگذارم !

عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !

 

 

 

هیچ میدانستی

زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی

وقتی بود که اسمم را با “میم” به انتها رساندی . . .

 

 

 

 

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم ، بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست . . .

 

 

 

نمیدانم چرا بین این همه آدم پیله کردم به تو !

شاید فقط با تو پروانه میشوم . . . !

 

 

 

میتونم بپرسم چه عطری میزنی ؟

بوی خوشبختی میدهی انگار . . . !

 

 

 

دخترک رفت ولی زیر لب این رامیگفت:

“او یقینا پی معشوق خودش میآید!”

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:

“مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد!”

عشق قربانى مظلوم “غرور”است هنوز . . .

 

 

 

 

وقتی چشمانم را روی هم میگذارم

خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . . !

 

 

 

همه ذرات جان پیوسته با دوست / همه اندیشه ام اندیشه اوست

نمی بینم به غیر از دوست اینجا / خدابا این منم یا اوست اینجا . . . ؟

 

 

 

 

شکفتی همچو گل در بازوانم / درخشیدی چو می در جام جانم

به بال نغمه آن چشم وحشی / کشاندی تا بهشت جاودانم . . .





نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:وفاداری,,,, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی

من بهانه میگیرم و تو دهانم را

با یک “بــــــــوســــه” ببند . . .

 

 

تلخ ترین حرف : دوستت دارم اما …

شیرین ترین حرف : … اما دوستت دارم

 

 

آغوشت ٬ علم را زیـر سوال می برد !

آنقدر آرامم میکند

که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد . . .

 

 

هیچ چیز دلنشین تر از این نیستکه مدام نامت را صدا بزنم

با یک علامت سوال … “؟”

و تو با حوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم !؟

 

 

این بار میخواهم صدای بوسه هایت را ضبط کنم

دور که میشوی دلم برای مَلچ مُلوچ هایت تنگ میشود . . .

 

 

لبخند هایت وقتی زیباست که می دونم دلیلش خودمم . . .

 

 

دلم تنگ است اما هنوز تو در آن جا می شوی ، چقدر ابعاد بودنت عجیب است !

 




نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:پروازه عاشقانه, توسط مهسان عباسی/شیواارسلانی
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.